دفتر مرجع عالیقدر بیات زنجانی Latest سوالات

سئوال: با درود.چندی پیش روایتی شنیدم که مرا سخت متعجب ساخت:”در زمان پیامبر مصطفی(ص) زنی در بلاد عرب می زیست.مدتی بود که شوهرش به جنگ رفته بود.برایش خبر آوردند که پدرت بر بالین مرگ است و می خواهد تو را ببیند. از پیامبر(ص)،رفتن را در غیاب شوهر پرسید.پیامبر(ص) نهی کرد.چند روزی گذشت و دوباره پرسید،دوباره نهی شنید.تا آنکه خبر فوت پدر را آوردند.از پیامبر(ص) رفتن بر مزار پدر در غیاب شوهر را پرسید که مجدداً جواب رد شنید.” حال سوال اینجاست که آیا اصلاً چنین روایتی صحت دارد؟ اگر صحت دارد،آیا مبنای فقهی دارد یا اینکه جواب رد پیامبر(ص) تنها بر مبنای سنت های قوم عرب بوده است؟اگر این روایت هم صحیح و هم بر مبنای فقه و شرع است، آیا با قرآن کریم که صریحاً به وجود عدل در احکام دین خصوصاً در مورد بانوان اشاره می کند و هر حکم ناعادلانه ای را باطل می سازد، در تضاد آشکار نیست؟ و در آخر اینکه اگر همه ی شرایط صحت بر این روایت حاکم است، آیا در این دوران و با اصول فقه جدید در تضاد نمی باشد؟ “و من الله توفیق”

سئوال: با سلام؛ بنده اهل سنت ساکن ایرانم. اطلاعات کلی از مذهب شیعه داشتم. برای کسب اطلاعات دقیق و تخصصی تر چند سوال داشتم. فکر کنم در بین تمام مسلمانان قرآن مرجع اول مورد وثوق است و درآن اختلافی نیست. ۱.بعد از قرآن نوبت به سنت می رسد و بهترین منبع سنت، حدیث و کتاب های حدیث است. از نظر اهل سنت بعد از قرآن صحیح ترین کتاب که راوی سنت پیامبر است مثلا صحیح بخاری و بعد صحیح مسلم و … است. میخواستم بدانم از نظر اهل تشیع بهترین منبع شناخت دین بعد از قرآن چیست؟ یعنی مثل اهل سنت بعد از قرآن، کتاب خاصی است که مورد اطمینان باشد؟ این کتاب ها کدامند و ترتیب اهمیت و اطمینان آنها چگونه اند؟ لطفا اگر به فارسی ترجمه نشده اند ذکر فرمائید. ۲. یکی دیگر از علوم مهم،‌علم تفسیر است،‌میخواستم بدانم معتبرترین تفاسیر از نظر اهل تشیع کدام تفاسیر اند؟ بخصوص تفاسیر قدیمی و تفاسیر قرن های اولیه؟ بعد هم بهترین تفاسیر معاصر کدامند؟ ۳. یکی دیگر از موارد اختلافی روایت های تاریخی است. می خواستم بدانم کدام یک از کتب تاریخی بیشتر مورد وثوق اهل تشیع است؟ از کتب قدیمی تاریخی؟ از کتب جدید روایت چه کتابی از تاریخ صدر اسلام مورد قبول بیشتر اهل تشیع است؟ با تشکر.

سئوال: با سلام خدمت شما؛ چند سوال ازتون داشتم. – مگر در قرآن چند جا نیامده است که هر کس به خدا دروغ ببندد و حرام خدا را حلال یا حلال خدا را حرام کند، جزء زیانکارترین مردم است؟(مانند یونس ۵۹ و مائده ۸۷ و ۸۸) پس چگونه است که در تشیع احکام فقهی مثلاً به گوشت هایی داده می شود که در قرآن نیامده است یا مسائلی که در قرآن اصلاً حرفی از آنها نیست مانند موسیقی؟ مگر احکام قرآن ناقص است که باید کاملش کنیم؟ – در مورد عصمت اهل بیت(ع)؛ از آن جایی که هر صفتی در ما انسان ها نسبی است و هیچ صفت مطلقی در ما نیست و این ویژگی شامل امامان ما هم می شود، پس چگونه است که عصمت در آنها مطلق باشد؟ و این طور که در تشیع می گویند درباره عصمت امامان، اگر کسی امکان گناه کردن نداشته باشد، پس گناه نکردن او چه فضیلتی دارد؟ و مگر در قرآن نیامده است که حضرت موسی که پیامبر خدا بود گناه کرده است! آیا ما می گوییم که مقام امامان ما از پیامبری مانند حضرت موسی بالاتر است که امکان گناه ندارند؟ با تشکر فراوان از شما

سئوال: سلام علیکم؛ هنگام مطالعه کتاب شریف کافی به نکته ای برخورده ام که امیدوارم شما بزرگواران اینجانب را در رسیدن به پاسخ سوالاتم یاری فرمایید. در الکافى‏ – الجزء الخامس – کِتَابُ النِّکَاحِ – بَابُ شُرُوطِ الْمُتْعَهِ ، چند حدیث آورده شده که صیغه ی عقد موقت را به شرح زیر بیان می کنند: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَیْفَ أَقُولُ لَهَا إِذَا خَلَوْتُ بِهَا قَالَ تَقُولُ أَتَزَوَّجُکِ مُتْعَهً عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ ص لَا وَارِثَهً وَ لَا مَوْرُوثَهً کَذَا وَ کَذَا یَوْماً وَ إِنْ شِئْتَ کَذَا وَ کَذَا سَنَهً بِکَذَا وَ کَذَا دِرْهَماً وَ تُسَمِّی مِنَ الْأَجْرِ مَا تَرَاضَیْتُمَا عَلَیْهِ قَلِیلًا کَانَ أَمْ کَثِیراً فَإِذَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَدْ رَضِیَتْ فَهِیَ امْرَأَتُکَ وَ أَنْتَ أَوْلَى النَّاسِ بِهَا قُلْتُ فَإِنِّی أَسْتَحْیِی أَنْ أَذْکُرَ شَرْطَ الْأَیَّامِ قَالَ هُوَ أَضَرُّ عَلَیْکَ قُلْتُ وَ کَیْفَ قَالَ إِنَّکَ إِنْ لَمْ تَشْتَرِطْ کَانَ تَزْوِیجَ مُقَامٍ وَ لَزِمَتْکَ النَّفَقَهُ فِی الْعِدَّهِ وَ کَانَتْ وَارِثَهً وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَى أَنْ تُطَلِّقَهَا إِلَّا طَلَاقَ السُّنَّهِ در حدیث فوق و دیگر احادیث این باب دستوراتی از طرف اهل بیت علیهم السلام به منظور جاری کردن عقد ازدواج موقت صادر شده که کاملا با آنچه در رساله های عملیه آمده متفاوت می باشد، و حتی طبق دستور رساله، زن خطبه را می خواند در صورتی که طبق دستور احادیث وارده در این باب مرد خطبه را خوانده و زن قبلت را می گوید. از طرفی با جستجویی که در کتب روایی کردم، متوجه شدم متن صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ روایتی ذکر نشده. حال چند سوال دارم که خدمتتان عرض می کنم: ۱-با توجه به این نکته که، صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ یک از کتب معتبر روایی نیست، لطفا بفرمایید متن این صیغه و دستور اجرای آن از کجاست؟ ۲-آیا می توان به این روایات عمل کرده و طبق دستورات آنها عقد موقت را جاری کرد یا باید طبق دستورات رساله عمل کنیم؟ ۳-اگر کسی زنی را مطابق با دستورات روایت فوق به عقد موقت خود در بیاورد و بعدا متوجه تفاوت آن با حکم مرجع بشود وظیفه اش چیست؟ آیا آن زن همچنان به او حلال است یا باید صیغه رساله را هم جاری کند؟ با سپاس فراوان