با سلام و تحیت؛ با توجه به اهمیت موضوع، و وجود و ذکر حدیث طرح شده در سؤال در اسناد معتبر موجود، توضیحات زیر را ضروری می دانم:
1- این حدیث را مرحوم علامه مجلسی در دو جای موسوعه کبیرش بحارالانوار آورده است الف: ج۵۳ ص ۱۴۸-۱۴۷در باب ۳۰ تحت عنوان “خلفاءالمهدی(عج)و اولاده و مایکون بعده” که جمعاً دارای ۸ حدیث است و این روایت بارقم ۶ از غیبت شیخ طوسی با رمز (غط) مشخص گردیده است.
ب: ج ۳۶ ص ۲۶۱-۲۶۰ درباب ۴۱ تحت عنوان “فی نصوص الرسول(ص) علی الائمه(ع)” در مبحث تاریخ امیرالمومنین(ع) با رقم ۸۱ با رمز (غط) از همان غیبت شیخ طوسی آورده شده است و این شماره ها با توجه به طبع جدید و آخرین تجزیه بندی است که بعضی از آن توسط فاضل ارجمند محمد باقر بهبودی، تحقیق آن صورت گرفته و به چاپ رسیده است و بعضی دیگر توسط دو عالم و فاضل شیخ یحیی عابدی زنجانی و سید کاظم موسوی میامی، تحقیق و تصحیح گردیده و بوسیله دارالکتب الاسلامیه به چاپ رسیده است و اگر در کتابهای دیگری مانند “النجم الثاقب” و غیر آن آمده است، همه آنها از منبع اصلی آن که غیبت شیخ طوسی است ذکر کرده اند و متن این حدیث در کتاب غیبت شیخ طوسی که بوسیله علی اکبر غفاری تحقیق و چاپ شده است در ص ۱۰۱ – ۱۰۰ کاملتر و دقیقتر آورده شده است .
دو: روایاتی که می گویند بعد از امام زمان(عج) افرادی که مهدی شناخته می شوند ولی امام نیستند و خواهند آمد و مردم را به امامت اهل بیت(ع) دعوت خواهند کرد بدین ترتیب اند: ۱- ابی بصیر می گوید به امام ششم(ع) عرض کردم از پدر بزرگوارتان امام باقر(ع) شنیدم که می فرمود :”بعد از حضرت قائم(ع)، دوازده نفر مهدی خواهند آمد، امام صادق(ع) فرمود درست است، پدرم فرموده است: دوازده مهدی می آید و نفرموده است دوازده نفر امام می آیند؛ آنان اقوامی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت و معرفت حق ما می خوانند، یعنی پس از آنکه امام زمان(عج) ظهور کردند و حکومت فرمودند و حیاتشان پایان یافت، این دوازده نفر می آیند” . . . حال آیا این مطلب و روایات صحیح و درست است یا نه، در خلال مباحث بعدی روشن تر خواهد شد.
2- صاحب بحار از غیبت شیخ طوسی آورده است که ابی حمزه از امام صادق(ع)در ضمن یک حدیث مفصل و طولانی نقل کرده است که امام ششم(ع) فرمودند: “یا ابا حمزه! از ما هستند بعد از قائم(عج) یازده مهدی که همگی از اولاد امام حسین (ع)می باشند .”
3- این روایت نیز از شیخ طوسی نقل شده است که جابر جعفی می گوید: “شنیدم امام پنجم می فرمودند:” بخدا قسم از ما اهل بیت(ع) فردی خواهد آمد؛ پس از آنکه از دنیا می رود و دوباره برمی گردد و سیصد و نه سال حکومت می کند. پرسیدم: این جریان کی اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: بعد از حضرت قائم(عج). گفتم حضرت قائم چند مدت حکومت خواهند داشت؟ فرمودند: نوزده سال و پس از آن منتصر خروج می کند و خونخواهی امام حسین(ع) و یاران او را انجام می دهد و کشته می شود و سپس سفاّح خروج می کند” …
این روایت با دو روایت قبلی خیلی متفاوت است و اگردرست باشد، نشان می دهد پس از وفات حضرت مهدی(عج)، از اهل بیت(ع) فردی خروج خواهد کرد که از دنیا رفته است و مدت سیصد و نه سال حکومت خواهد کرد و این مطلب تنها با قول به رجعت که بحث طولانی و دقیقی لازم دارد، قابل تحلیل و توجیه است و اگر درست باشد معلوم می شود دولت حضرت مهدی(عج) آخرین دولت نیست، در صورتی که از روایات زیادی استفاده می شود که بعد از دولت مهدی(عج) دولت دیگری نخواهد آمد .
4- چهارمین روایت، روایتی است که صاحب بحارالانوار از تفسیر عیاشی آورده است که علی الظاهر با روایت سومی که گذشت یکی باشد، چون راوی همان جابر است و مروی عنه امام باقر(ع) و اکثر عبارات نیز مشابه یکدیگرند و مهمترین تفاوتی که دارند، این است که در آخر این روایت آمده: “امام باقر (ع) به جابر فرمودند: سفاح و منتصر چه کسانی هستند؟ ای جابر! منتصر حسین ابن علی(ع) است و سفاح امیرالمومنین (ع)” است و این روایت در بحار با شماره ۵ و با رقم پنج مشخص شده است.
5- که از غیبت شیخ طوسی نقل شده است و تحت رقم ۶در بحارالانوار ج ۵۳ ص۱۴۷-۱۴۸ قراردارد، همین روایت مورد سؤال است و ما روایت را مطابق آنچه در خود مصدر که غیبت شیخ طوسی است می آوریم، چون هم دقیقتر است و هم در بعضی از عبارات، تفاوتهایی دارد و امکان دارد از حیث برداشت اثر گذار باشد؛ در عین حال به موارد اختلاف هم اشاره می کنیم؛ و در ضمن روی این نکته تاکید می کنیم که به دو بخش از روایت لازم است توجه جدی صورت گیرد که اول سند روایت است.
عین عبارت غیبت شیخ طوسی چنین است: “جماعتی خبر داده اند که ابی عبدالله حسین بن علی بن سفیان بزوفری از علی بن سنان موصلی عدل از علی بن الحسین از احمد بن محمد بن خلیل از جعفر بن احمد مصری از عمویش حسن بن علی از پدرش علی از ابی عبدالله جعفر محمد صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر (ع) آن هم از پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) آن هم از پدر بزرگوارش حسین ابن علی(ع) و ایشان از پدرش امیر المومنان(ع) نقل کرده است که رسول خدا(ص) شبی که از دنیا رحلت فرمودند، این مسایل را دربارۀ من و فرزندان و امامان بعدی و حضرت قائم(عج) انشاء فرمودند و به من دستور دادند املاء کنم و امام(ع)، طبق دستور رسول خدا(ص) املاء کرده اند و حدیث را تا آخر کاملتر و جامعتر از بحارالانوار ذکرکرده اند و از همینجا بدست می آید که این روایت در غیبت شیخ به صورت مسند ذکر شده است.
و اما بخش دوم که مهم است و هدف سؤال کننده و در واقع بیان و توضیح این بخش از حدیث است و آن این است که رسول خدا(ص) همان شبی که از دنیا رحلت فرمودند، پیش از رحلت، علی(ع) را احضار فرموده و دستور داده است تا قلم و دواتی حاضر کند و رسول خدا(ص) وصیت خودشان را انجام دهند تا اینکه به اینجا رسیده اند…. “بعد از من دوازده نفر امام و پس از آن دوازده نفر مهدی خواهند آمد و تو ای علی(ع)، اولین امام از آن دوازده نفر هستید که خدا تو را در آسمانها علی مرتضی امیر المومنین و صدیق اکبر و فاروق اعظم و مامون و مهدی نامیده است و این نامها برای غیر تو صحیح نیست؛ تا اینکه ادامه می دهد و می فرماید:”تو وصیّ برای اهل بیتم هستی، چه زنده باشی و یا نباشی و تو جانشین من هستی برای امت من بعد از من و وقتی که زمان وفاتت رسید، این وصایت و خلافت را به پسرت حسن(ع) بسپار و او به برادرش حسین(ع) بسپارد … تا یکی یکی امامان را می شمارد و می رسد به امام حسن عسکری(ع) و می فرماید وقتی که زمان وفات حسن عسکری(ع) رسید،این وصایت و امامت و خلافت را به پسرش محمد(عج) که ملقب به مستحفظ از آل محمد(ص) می باشد بسپارد و اینان همان امامان دوازده گانه هستند و پس از آن دوازده نفر مهدی خواهد بود و وقتی که وفات امام دوازدهم رسید، این وصایت و خلافت را بسپارد به پسرش که اول مقربین است (دربحارالانوار ج۵۳ ص ۱۴۸ جای اول مقربین، اول المهدییّن آمده است) برای او سه تا اسم مانند اسم من و پدر من عبدالله و احمد و نام سوّم او مهدی است، که اول المومنین است (کتاب الغیبه ص۱۰۱-۱۰۰)
بنظر می رسد اول المهدیّین که در ج۵۳ بحار آمده اشتباه است کما اینکه محقق هم در پاورقی اشاره کرده است، بدلیل اینکه در همین بحار در ج۳۶ ص۲۶۱- ۲۶۰ اول المقربین آمده است و هردو مورد در غیبت شیخ طوسی “اول المقربین” نقل شده است؛ با این وجود به نظر می رسد اول المقربین درست است نه اول المهدیین که توضیحاتش در خلال توضیحات بعدی خواهد آمد.
6- روایتی است بصورت مرسل از سید علی بن عبدالحمید با اسناد خودش که از امام صادق(ع) نقل کرده است و صاحب بحار از منتخب بصائر الدرجات آورده است از “ما هست دوازده نفر مهدی که پس از حضرت قائم (عج) خواهند آمد و همگی آنان از فرزندان حسین(ع) هستند.” ج ۵۳ ص۱۴۸
7- از کامل الزیارات آورده با سلسله اسنادی که ذکرکرده: حضرمی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده است که هردو امام(ع) فرمودند:”در کوفه مسجدی هست بنام مسجد سهیل(علی الظاهر همان مسجد سهله باشد) که خدای عالم هیچ نبیّی را مبعوث نفرموده است مگر آنکه در آن مسجد نماز خوانده و از آنجا عدل خدا ظاهر و آشکار خواهد شد و در همانجا قائم و قواّم بعدی حضور خواهند داشت و اینجا محل نزول انبیاء و اوصیاء و صالحان است.” (بحارج۵۳ص۱۴۸)
– در ص۱۴۷ ج۵۳ بحار ذکر کرده و در ارشاد شیخ مفید آورده است و متن روایات در آن ذکر نشده است، بلکه گواهی شیخ مفید بر بودن چنین مضمونی از ارشاد آورده شده است، بدین جهت آن را در ردیف روایات قبل ذکر نکردیم و آن این است: “بعد از دولت قائم بر کسی و یا کسانی دولتی وجود ندارد” و مفاد اکثر آنها چنین است که:” حضرت قائم نمی گذرد و وفات نمی کند مگر آنکه تنها چهل روز تا رستاخیز مانده است و در آن هرج و مرج و علائم و نشانه های ظهور و بروز مردگان و قیام قیامت کبری است مگر آنکه در روایتی آمده است که فرزندان مهدی قیام خواهند کرد و دولتی را که صالح اند و به امامت اهل بیت(ع) دعوت خواهند کرد تشکیل خواهند داد”؛ بعد شیخ می فرماید این مطلب بطور قطع ثابت نشده و مشابه همین سخن مفید را شیخ طبرسی مفسر معروف در کتاب اعلام الوری در آخر باب ۴ فرموده است که در روایت صحیحه آمده است که بعد از دولت مهدی(عج) دولتی نخواهد آمد مگر اینکه در روایتی آمده است که فرزندان مهدی(عج) خواهند آمد و دولت مدافع ولایت اهل بیت(عج) و دعوت کننده معرفت آنان را تشکیل خواهند داد ولی این روایت “واحد” است و بصورت یقین ثابت نشده است؛ با توجه به توضیحات آورده شده از مجموعه این مطالب و روایات هشتگانه مطالب زیر بعنوان نتیجه بدست می آید و آن مطالب چنین است :
یک: با فرض صحت این روایات و سخنان شیخ مفید و شیخ طبرسی، چنین بدست می آید که پس از قیام حضرت مهدی(عج) و وفات آن بزرگوار، کسانی خواهند آمد و دولت حضرت صاحب(عج) را ادامه خواهند داد؛ بنابراین با وفات و درگذشت حضرت مهدی(عج) دولت مهدوی خاتمه نخواهد یافت و بالطبع، آنان مردم را به ولایت اهل بیت(ع) و معرفت آنان پایبند خواهد کرد و از آنان گاهی خلفاء مهدی و گاهی دوازده مهدی و گاهی یازده مهدی تعبیر شده است و در این جهت همه روایات گذشته اشتراک دارند.
دو: آنان دوازده نفرند و بعد از امامان دوازده گانه می آیند و امام نیستند، ولی مهدی هستند و از شیعیان خالص می باشند و مردم را به ولایت و اطاعت اهل بیت(ع) می خوانند و ظاهر بعضی از آنها و بلکه نص این است که از اولاد دیگر ائمه و از فرزندان امام زمان(عج) نیستند؛ مفاد حدیث ابی بصیر که با شماره یک آورده شده است در بردارندۀ همین موضوع است .
سه: آنان یازده نفر از اولاد امام حسین(ع) هستند کمااینکه از روایات ابی حمزه از امام ششم استفاده می شود این روایات از این حیث با همدیگر تعارض دارند، برای اینکه در لسان یکی از روایات شیعه مصطلح به “زراری” و اولاد نبی(ص) و امامان بزرگوار اطلاق نمی شود، مفاد روایت دیگری این است که آنان از شیعیان هستند و از زراری رسول خدا(ص) و از فرزندان امامان(ع) نیستند و مفاد و حتی نص آن این است که از فرزندان امام حسین اند و شیعه نیستند.
چهار: با از دنیا رفتن حضرت مهدی(عج) دولت آن حضرت خاتمه نیافته و توسط کس یا کسانی ادامه خواهد یافت و فردی یا افرادی از اهل بیت(ع) پس از از دنیا رفتن حضرت، خواهند آمد و مدت سیصد و نه سال حکومت خواهند کرد و آن فرد در بعضی از روایات سفاح تعبیر شده و گفته اند مراد امام علی(ع) است و از بعضی روایات بدست می آید که بعد از امام مهدی(عج)، حضرت ابی عبدالله(ع) و بعد از ایشان امام علی(ع) به دنیا بازگشته و حکومت می کند و مطابق روایات، از امام حسین(ع) منتصر و از امام علی(ع) سفاح تعبیر شده است. اگر از این نوع روایات اینطور نتیجه می گیریم بعد از امام زمان(عج) جریان دیگری بوقوع خواهد پیوست و آن جریان رجعت است که در لسان روایات بطور عمده (کرّه)تعبیر می شود و مراد همان رجعت است و در حقیقت روایات به ما می گویند با قیام حضرت مهدی (عج) دنیا و این حیات خاتمه نمی یابد بلکه پس از آن با رجعت و برگشتن کسانی که از دنیا رفته اند و آنان مطابق روایات دیگر مومنان کامل و کافران خالص اند و از جمله آنان امامان اهل بیت و مطابق بعضی از آنها حتی رسول خدا(ص)هم هستند، حاکمیت اسلام و دین حق ادامه می یابد .
پنج: رسول خدا (ص) در آخرین شب حیاتشان، علی(ع) را احضار فرموده اند و قلم و دوات خواسته و بعنوان وصیت دستور فرموده و امام علی(ع) آن را مکتوب کند و در آن امامان بعد از خودش را یکی یکی معین و وظایف آنان را مشخص فرموده است و در دوجای آن تصریح فرموده است که تعداد امامان دوازده نفرند و اولی آنان علی است و آخر آنان محمد است که ملقب به مستحفظ از آل محمد(ص)می باشد و اینان امام اند؛ پس از آن دوازده امام دوازده مهدی خواهند آمد و وقتی که موقع وفات آخرین امام رسید، این وصایت را به پسرش که اول المقربین(مطابق نقل غیبت شیخ ) یا اول المهدیین است (مطابق باروایت ج۵۳ بحارالانوار) است بسپارد و برای او سه نام مانند اسم من احمد و پدر من عبدالله و نام سوم او مهدی است؛ مطابق این حدیث همانطور که تعداد امامان دوازده است، تعداد مهدی هم دوازده نفر آورده شده است و آنان بعد از حضرت مهدی، دولت مهدی را ادامه خواهند داد و اولی آنان سه اسم دارد احمد و عبدالله و مهدی و این فرزند و پسر امام مهدی است و اولین مهدی از دوازده مهدی و اولین مقربین است که این مطلب از روایت که مورد سوال هم همین روایت است استفاده می شود .
شش: مرکز حکومت قائم و کسانی که بعد از حضرت مهدی(عج) خواهند آمد و دولت مهدوی را ادامه خواهند داد، کوفه، مسجد سهله و یا سهیله خواهد بود.
این ها مجموعه نتایج و پیامهائی بود که از ملاحظه آن روایات و منقولات پس از ملاحظه دقیق بدست آمد؛ پس از آن نوبت می رسد به اینکه بحث شود در اینکه آیا می توان گفت همه این روایات درست است و یا هیچکدام درست نیست؟ اگر درست بوده و یا نبوده چرا و به چه دلیل؟ و با فرض صحت آیا می توان از آنها به جریان خروج یمانی استدلال کرد و برای روشن شدن پاسخ همه این سئوالات اصول و مقدماتی را لازم است مورد تذکر قرار بدهیم که توجه به آنها لازم است:
اصل و مقدمه اول: مسائل و چیزهائی که برای انسان مطرح است، یکدفعه از قبیل معارف، علوم نظری و شناختنیهاست مثل این سؤال که نبوت چیست و نبی کیست یا اینکه فرق بین نبی و رسول و امام در کجاست؟ و منشاء فرقها و تفاوتها چیست؟ و دهها مسائل دیگر که در علوم گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد.
این نوع مسائل یا باید از طریق برهان عقلی و استدلال های منطقی اثبات و یا نفی شده، یا باید از طریق وحی صریح در قرآن مورد نفی و اثبات قرار گیرد و یا از طریق تواتر یکی از دو طرف نفی و یا ایجاب، مورد تاکید واقع شود نه از راه اخبار متضافر و یا حتی اخبار آحاد آنهم بصورت مجمل و مبهم توسط کسانی که بطور کامل شناخته شده نیستند و در کتابهای تراجم و رجال، بصورت مجهول از آنها نامی برده شده است که به طور حتم مسائل، از این راه نه قابل نفی است و نه قابل اثبات.
گاهی نیز مسائل از قبیل احکام فرعی، حلال و حرام، پاک و نجس، مباح و مکروه و مستحب، و صحیح و باطل است مثلاً فلان وقت غسل کردن مستحب است یا نه؟ و با فلان کیفیت نماز خواندن جایز است یا نه؟ و فلان ذکر با فلان کیفیت مطلوب شارع هست یا نه؟ و دهها مسایل مشابه که از قبیل احکام و تکالیف و تعهدات فردی و اجتماعی شمرده می شوند که در این قبیل موارد، از طریق روایات آحاد اگر آن روایات دارای شرایط حجیت بوده و مورد وثوق باشند، روایات مخالف قرآن و سنت مسلم نباشد و معارض نداشته باشد و از حیث معنا و دلالت از ظهور و دلالت عرفی برخوردار بوده و مجمل و گنگ و مبهم نباشد، حجیت استفاده شده و می توان بر آنها استناد کرد و مطابق معنا و مفهوم آنها عمل کرد.
حالا با توجه به مطالب آورده شده با توجه به این مطالب اساسی و مسلّم، موضوع محل بحث را مورد تامل و تطبیق قرارمی دهیم.
موضوع این است آیا حضرت مهدی(عج) خواهد آمد که جوابش مثبت است و این از مسایل قسم اول است و از راه خبر واحد نه قابل اثبات است و نه قابل نفی، ولی از طرق متواتر به ما رسیده است که خواهد آمد، اگرچه برای اصل و کلی آن از راه عقل هم می شود استدلال کرد.
مسئلۀ بعدی این است که آیا بعد از مهدی(عج) دولت دیگری وجود خواهد داشت و آن دولت چگونه خواهد بود و توسط چه کسانی اداره خواهد شد و اینکه تعداد امامها دوازده نفرند و اولی آنان امام علی(ع) است و آخرین آنان امام مهدی(ع) است و فرزند امام حسن عسکری(ع) است و پس از وفات او دوازده نفر مهدی خواهند آمد و آنان فرزندان حضرت صاحب اند و یا از شیعیان و یا فرزندان امام حسین(ع) هستند، از قبیل مسایل قسم اولند و با یک روایت و یا دو روایت، آن هم روایت و یا روایتهایی که یا از حیث سند مشکل دارند و یا از حیث دلالت ظهور قابلیت تکیه را ندارند و یا از هردو جهت اشکال دارند قابل اثبات نیستند و بالخصوص اگر با یک سلسله مسائل مسلم و مبرهن و پذیرفته شده در تضاد باشند، که در خلال مباحث آتی خواهد آمد که این روایتها دارای این نوع مشکلات هم هستند.
اصل و مقدمه دوم :
یکی از اصول مسلم نزد شیعه بلکه نزد همه مسلمین آن است که اگر کسی بمیرد و از دنیا برود و بیعت امامی در گردنش نباشد و یا اگر بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مرگ او مرگ جاهلی و در حال کفر خواهد بود (من مات و لم یعرف امام زمانه . . . ) این عبارت از طرق متعدد و متکثر، متواتراً از هر دو طریق سنی و شیعه نقل شده است و از روی همین مطلب، مسلم گرفته اند که هیچوقت زمین از حجت خالی نخواهد بود وگرنه اهلش را نابود خواهد کرد و این حجت، یا پیامبری از پیامبران خدا است و یا وصی پیامبر که ما از آن امام تعبیر می کنیم و ما امروز در عصر اوصیای پیامبر خاتم(ص) زندگی می کنیم و در عصر خاتم الاوصیاء، حضرت مهدی (عج) قرار داریم؛ حالا این حجت در دسترس متعارف و عادی مردم باشد و یا نباشد، در هر صورت زمین همیشه همراه با حجت الهی خواهد بود و لذا گفته شده است آخرین فردی که از دنیا خواهد رفت و پس از آن قیامت کبری رخ خواهد داد، همان فرد معصوم و انسان کامل است. روی این تحلیل و اصل مسلم اگر پس از قیام حضرت مهدی (عج) و تشکیل حکومت مهدوی مدت عمرشان پایان یابد و از دنیا و پس از ایشان دوازده نفر مهدی بیایند و همان حکومت مهدوی را ادامه دهند، قطعاً آنان امام نیستند، چون تعداد امامان از دوازده نفر تجاوز نمی کند و فرض روایت هم همین است، اگر چه افراد صالحی باشند ولی مصداق “لولا الحجه لساخت الارض باهلها” نیستند و مفروض هم آن است که سلسه امامان آمده و همگی از دنیا رفته اند؛ پس لازم می آید مطابق همان عبارت که متواتراً وارد شده است، زمین ساکنانش را نابود سازد و در حقیقت از فرض وجود دوازده مهدی و خلفاء و جانشینان حضرت صاحب(عج)، عدم وجود آنان لازم می آید و این قسمت روایت با روایات زیاد دیگری که مورد اشارت قرار گرفت قابل جمع نیست .
اصل و مقدمه سوم :
از جمله مسائلی که در میان علمای شیعه مسلم است و بعنوان یک اصل شناخته می شود، هر کدام از امامان با اسم و کنیه و لقب از طرف رسول خدا(ص) و امامان قبلی معرفی شده اند و از اوایل همین حدیث که مورد بحث است، این مطلب بدست می آید و حضرت صاحب هم مشمول این اصل و قاعده است که از حیث اسم، هم نام رسول خدا(ص) و هم کنیه با آن حضرت است و ملقب به حجت خدا و قایم و مهدی و خلف صالح و صاحب الزمان و صاحب است و شیعیان در غیبت اولی که غیبت صغری بود، از غیبت وی “ناحیه مقدسه” تعبیر می آورند و این کلمۀ ناخیۀ مقدسه، به صورت رمز در میان شیعیان بکار برده می شد و از روی تقیه صاحب الامر و قایم تعبیر می آوردند، اگرچه مطابق روایات فراوان همه امامان از اهل بیت همان طور که معصوم از خطا و گناهند، هم هادی امت اند و هم مهدی از طرف خدای جهان هستند ولیکن کلمه مهدی بعنوان اسم خاص و تنها و تنها به حضرت صاحب گفته شده است و کلمه “المهدی من ولدی” مهدی از فرزندان من است و “المهدی من ولد فاطمه” مهدی از فرزندان فاطمه است و یا اینکه “من ولدی اسمه اسمی و کنیه کنیتی اشبه الناس بی خلقاً و خلقاً” مهدی از فرزندان من است، نامش نام من است و کنیه اش کنیه من و شبیه ترین مردم از حیث اخلاق و خلقت و شمایل به من است، حتی قبل از ولادت آن حضرت در میان پیروان رایج و شایع بوده است و در چهل و هشت حدیث که فوق تواتر آمده است، امام علی(ع) و فاطمه و فرزندان معصوم این دو بزرگوار با پیروی از رسول خدا(ص) مطابق همین سنت و شیوه عمل می کردند و مهدی، حجت و صاحب و قایم، از القاب رایج در رابطه با حضرت بقیه الله بوده است؛ بنابراین چگونه می توان باور کرد که مطابق ذیل همین حدیث حضرت مهدی(عج) ملقب به این لقب نباشد و اول مهدیین مطابق نقل بحار، اول مقربین مطابق غیبت شیخ “او فرزند امام مهدی باشد و او هم نام رسول خدا(ص) هم معرفی شود”! این ذیل با روایات فراوانی که در حد تواتر است و همه آنها این را از خصوصیات و ویژگی های حضرت مهدی و صاحب الامر می دانند مخالف است و این نشان می دهد یا روایت مجعول است و یا دستی بر آن برده اند و مطالب خلاف واقع را در آن افزوده اند؛ بنابراین حدیث از این جهت نیز قابل اعتماد نیست .
اصل و مقدمه چهارم:
مرحوم علامه مجلسی در جلد ۵۳ ص۱۴۵با رقم باب(۳۰) عنوانی آورده است و آن عنوان چنین است (خلفاءالمهدی صلوات الله علیه و اولاده و ما یکون بعده علیه و علی آبائه السلام) و در این باب بصورت ظاهر روایتی نقل کرده است همانطور که قبلاً اشاره کردیم، آن چیزی که تحت رقم ۴ از ارشاد مفید نقل کرده است، روایت نیست بلکه گواهی است به اینکه روایتی در ارتباط با جانشینان حضرت و اولاد وارد شده است. علی الظاهر اشاره به همان روایتی است که تخت رقم ۶ از غیبت شیخ آورده است، بنابراین روایت باب فوق ۸ روایت نیست بلکه ۷ روایت است و یا روایت تحت رقم ۳ بحارالانوار که از غیبت شیخ طوسی نقل کرده و روایت رقم ۵ بحارالانوار نیز که از کتاب غیبت شیخ طوسی نقل شده است، ما بطور جدا احتمال می دهیم یک روایت باشد چون راوی یکی است و امامی که از او روایت نقل شده است، همان امام پنجم است، بعید بنظر می رسد که دو روایت باشد.؛ در هر صورت چه هر دو روایت یک روایت محسوب شود یا دو روایت، ربطی به این باب ندارد بلکه مربوط به یکی از مسایل مهم است که در مکتب شیعه روی آن تاکید شده است؛ اگر چه خالی از اختلاف هم نیست و آن مساله رجعت می باشد و در لسان روایات و در بعضی از ادعیه و در زیارت جامعه از آن “کرّه” تعبیر شده است و آن این است در آخر الزمان پس از حضرت مهدی(عج)، امامان بزرگوار دوباره به همین جهان رجعت خواهند فرمود و حکومت خواهند داشت و به همین جهت در این روایت، منتصر با امام حسین(ع) و سفاح با امام علی(ع) تطبیق شده است و این مساله هم اثباتش نیازمند بحث علمی دقیق است و نیز ردش با آسانی ممکن است و در این صورت امامان بعدی و یا حتی رسول خدا(ص) را بنابر قول به رجعت آن بزرگوار بعنوان جانشینان حضرت مهدی (عج) نمی شود حساب کرد؛ پس این دو روایت هم ربطی به بحث مورد سؤال ندارند و اینکه رجعت چیست و چگونه صورت می گیرد و آیا از نظر قرآن این مساله ممکن است و یا واقع شونده تلقی گردیده است و یا نه و رجعت کنندگان چه کسانی هستند و چند نمونه سوال دیگر مربوط به اینجا نمی باشد و از جای دیگری باید پاسخ آن را مطالبه کرد. از مجموعه روایات پنجگانه دو تا از آن روایات می گوید یازده مهدی از ما هستند که همگی از فرزندان حسین(ع) هستند، حدیث رقم ۲ بحار که از غیبت طوسی نقل شده است و یا دوازده نفر از فرزندان امام حسین(ع) اند که منتخب بصایر نقل شده است نیز با روایت مورد سوال قابل جمع نیست، چون دو روایت مورد سوال دلالت دارد که این دوازده نفر از اولاد امام زمان(عج) هستند و یکی از آن روایات با صراحت می گوید آن دوازده نفر مهدی، از شیعیان ما هستند که به ولایت و مردم را به معرفت ما دعوت می کنند و کاملاً با این روایت مخالف است و اما روایتی که از کامل الزیارات نقل شده است، نه تنها ظهور موافق با این روایت ندارد بلکه با روایت رجعت منطبق تر است، چون عنوان خلفاءالمهدی نیامده است بلکه از آنان “قواّم بعده” یعنی قیام کنندگان به عدالت پس از او تعبیر شده و بعد فرموده است این مسجد که جایگاه این قوم است، منزل انبیاء و اوصیاء آنان است و این عبارت با قوامی که معصوم اند منطبق است و با فرزندان حضرت مهدی منطبق نیست، اگر چه افراد صالحی باشند.
بنابراین این تنها یک روایت است و لذا شیخ مفید بزرگوار هم از آن یک روایت تعبیر آورده و شیخ طبرسی آن را غیر ثابت و غیر مقطوع دانسته است. با این شرح چگونه امکان دارد با یک روایت آن هم با این ابهامات و سوالاتی که در باره اش مطرح است و تعارضی که با روایات دیگر و حتی با روایت مذکور همین باب دارد و باتوجه یه تضادی که با اصول مسلم نزد علمای اسلام و شیعه دارد و با توجه به اینکه مسئله، یک مساله فقهی حکم فرعی نیست که با روایت واحد هم در صورت موثق بودن راویان آن بتوان اثباتش کرد، بلکه از اموری است که یا دلیل محکم عقلی می خواهد و یا آیه قرآنی و یا حدیث متواتر قطعی و یا خبر واحد همراه با قرینۀ قطعی و طبعاً بدون موارد قید شده نمی توان داستان حضور دوازده مهدی از فرزندان حضرت صاحب و یا فرزندان امام حسین (ع)و یا از شیعیان را اثیات کرد.
اصل پنجم:
که هم می توان بعنوان یک اصل دید و هم می توان آن را نوعی نتیجه گیری تطبیقی در نظر داشت و آن این است که امامت در عین اینکه یک اصل کلی و اعتقادی است و بصورت خاص و مستقل مورد بررسی قرار می گیرد و یکی از اصول پنجگانه اعتقادی نزد شیعه امامیه است، از فروع منشعب از نبوت خاصه هم هست و به همین دلیل جهت معرفی امام و امامان نبی خداست و روی همین جهت هم قرآن کریم در آیه مبارکه ۶۶سوره مبارکه مائده با فرمان صریح و قاطع خود، رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: “ای فرستاده ما ابلاغ کن آنچه را که به تو انزال کرده و فرستاده ایم و اگر این پیام را به مردم نرسانی، اصل رسالت به زمین مانده و رسانده نشده است و نگران مخالفتها و کارشکنیهای مخالفان نباش، خدای عالم حافظ و نگهدارنده است” و مطابق روایات فراوان و کثیر در حد تواتر از هر دو طریق با این دستور امام علی(ع) را به عنوان امام مسلمانان تا قیامت معرفی کرد و در خطبه غدیر در حضور صد و بیست هزار مسلمان، با تمام خصوصیات و ویژگیها، مساله امامت و تک تک امامان را که همگی از فرزندان رسول خدا(ص) و علی (ع) و فاطمه(س) هستند آنها را معرفی فرمود و از آنان اعتراف و بیعت گرفت و پس از آن هر وقت شرایط را مناسب می دید و یا کسی در این باره سوالی می کرد و یا موقعیت حساس بوده و اقتضاء آن را داشت، رسول خدا با تمامی مشخصات امامان را معرفی فرموده است، چون مساله حضرت مهدی(عج) و شرایط زندگی و حیات اجتماعی و سیاسی او و زمان و موقعیت زمان ولادت و غیبت طولانی و انقطاع ظاهری او از مردم و عدم امکان ارتباط با امام مهدی(عج) و دهها مسایل دیگر که در این رابطه وجود خواهد داشت و جای سئوال داشته را خود رسول خدا(ص) مکرر در موقعیتهای مختلف آن را مورد تاکید قرار داده و هم فرزندان معصومش با پیروی از رسول خدا(ص) توضیحات لازم و کافی را داده اند و از همین جهت به شرایط سخت دوران ولادت و تحت کنترل شدید قرار گرفتن او از حاکمان عباسی اشاره شده و از قبل به مردم این موضوع اطلاع داده شده است، کمااینکه به شرایط بعد از ولادت و نوع ارتباط وی با مردم و غیبت او هم بطور کامل در سخنان رسول خدا و اهل بیت او بیان گردیده و توضیح داده شده است؛ در همین راستا به شرایط دوران حضور و علایم و نشانه های ظهور آن بزرگوار هم بطور جد پرداخته اند، چون مساله حساسی بوده و بدلیل همین حساسیت و امکان سوء استفاده عدّه ای از شیادان، رسول خدا(ص) و فرزندان او که امامت و هدایت امت اسلام را بر عهده دارند، احساس تکلیف کرده اند و این موضوعات را در قالبها و عبارات گوناگون مطرح فرموده تا هم باورداران صادق مطمئن تر گردند و هم جلوی سوء استفاده افراد متقلب گرفته شود؛ لذا علایم ظهور را به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم کرده اند و فرموده اند، علایم حتمی کدامند و به خروج یمانی در هفت روایت و صیحۀ آسمانی و قتل نفس زکیه تاکید و تصریح شده است، ولی چون مساله خروج یمانی در هفت روایت در ردیف سفیانی ذکر شده است و بعضی در باره این قبیل علایم ادّعای تواتر کرده اند، به نظر می رسد از علایم معتبر باشد ولی خروج از یمن تصریح شده و اینکه صاحب پرچمی است که راست می گوید و به امامت حضرت دعوت می کند و اینکه یمانی و سفیانی و قتل نفس زکیه در یک سال واقع خواهد شد و قبل از امام زمان(عج) به وقوع خواهد پیوست و از علائم ظهورند، قطعاً با روایت مورد نظر سوال قابل انطباق نمی باشد چون با فرض صحت روایت که اثبات شد صحیح نیست، آن دوازده نفر بعد از حضرت مهدی(عج) هستند و جانشینان او هستند، نه پیش قراولان و از مبشران و خبر دهندگان از وی، بنابراین به هیچ وجه امکان وقوع ندارد که از این روایت راجع به جریانات یمانی استدلال کرد .
خدای علیم و علّام به همه ما توفیق دهد که درباره همه مسایل اسلامی با تامل و دقت کافی و لازم وارد شده و با احساس و عواطف با مسایل علمی و فکری برخورد نکنیم.