با سلام و تحیت؛ با سپاس از اینکه اعتماد کرده و مطلب خویش را در میان گذاشتید؛ در پاسخ درخواست حضرت عالی مطالبی را به صورت فشرده متذکر می شوم امید است مفید واقع شود.
مطلب اوّل: دین، نوعی راه و روش حساب شده برای زندگی است و انسان را از نقطه ای به سوی مقصدی هدایت کرده و متکفل سعادت او است؛ این دین امری آسمانی و خدایی است و به وسیله رسولان خدای عالم، در اختیار بشر قرار داده می شود. ادیان بشری که توسط انسان های عادی و معمولی ساخته شده و برای دیگران عرضه م یشود مانند همان عرفان های مجهول و محرّفی است که جز زیان و خسارت های معرفتی، دست آورد دیگری نداشته و این ادیان آسمانی هستند که به دلیل سرمنشأی که دارند و آن خدای عالم بوده و آن را برای سعادت بشر فرستاده است و از طرف دیگر توسط کسانی آمده است که از صادق ترین افراد جامعه بوده اند و یکی از دلایل صدق شان این بوده که قبلیهایشان از نبی بعدی خبر داده و بعدیهایشان سخن گذشتگان را مورد تایید و تصدیق قرار داده اند. در حقیقت اصول ادیان توحید و آسمالی و پایه همه آنها یکی است و لذا قرآن کریم با صراحت می فرماید دین که اساسش بر عبودیت و تسلیم در برابر خدای جهان بنا شده، نزد خدای عالم یکی است و این همان اسلام است.
مطلب دوّم: هر دینی که توسط یک نبی از انبیاء الهی از طرف خدای جهان آورده شده است، به صورت خالص، ناب و صحیح عرضه شده ولی بعد از آمدن و آوردن آن دین، در مواردی به دلیل تزاحم یک مفهوم دینی با امیال و خواست یک عده و یا به دلیل اینکه شارحان و مفسران آن دین از عمق و حقیقت آن اطلاع کافی نداشتند و یا به دلیل های دیگر، در تفسیر، تحلیل و ارائه آن سلایق جریانی، شخص و گروهی را دخیل قرار داده و بنوعی آن را تحریف و وارونه ساخته اند و تدریجا از آن دین جز اسم و رسمی بدون محتوا باقی نمانده است و به همین جهت خدای عالم نبی جدیدی را فرستاده تا دین را دوباره به صورت اصلی و درست نخورده و غیر محرّف عرضه کند و مردم از دین صحیح بی بهره نمانند. قهراً چون ادیان الهی برای تامین سعادت بشریت بوده و در هر منطقه ای که آمده اند، به طور کامل شرایط و نیازهای زمان خویش و منطقه را هم مدنظر قرار داده و برخلاف شرایط حاکم بر محل ورود و نزول دین نبوده است و به همین جهت معجزه هر پیامبری متناسب با نیاز و شرایط حاکم محل بعثت آن نبی بوده است.
مطلب سوّم: دین بعدی علاوه بر اینکه دین قبلی را که به صورت غیر صحیح و محرّف شده است پالایش می کند، دستورالعمل های جدیدی را با توجه به نیازهای جدید جدید ارائه میدهد.
مطلب چهارم: دین حضرت موسی، دین حضرت عیسی و دین زرتشت که به عنوان ادیان آسمانی مطرح اند، به دلیل مخاطبین خاصی که دارند و داشتند و مثلاً تنها برای بنی اسرائیل مبعوث گردیده اند، نه در تورات و نه در انجیل همه بشریت مورد خطاب قرار نگرفته اند اگرچه تورات دست نخورده نازل شده از سوی خدای عالم و انجیل فرود آمده از سوی رب الارباب وجود ندارد که قاعدتاً اگر از بین نرفته بود، خود آنها بر ناسخیت قرآن حکم می کنند.
و اما در مورد اوستا همه مورخان اعتراف دارند که میان اوستای موجود و زرتشت بیش از هفتصد سال فاصله است؛ بنابراین تنها دینی که روی پایه و اساس محکم بناء شده باشد اسلام است.
اما چیزهایی که در اسلام وجود دارد و از عوامل برتری اسلام بر ادیان دیگر حکایت می کند فراوان است و در این مختصر به همه آنها نمی توان اشاره کرد ولی به صورت اجمال به چند مورد اشاره میکنم:
1- با توجه به اینکه اسلام دین جامع است و مخاطبش انسان و بشر به صورت عام و نوع است، برای همه آن ها یک اصل و یک ریشه و مبدا قایل است و همه آحاد بشر را از یک پدر و مادر و آن دو را از خاک می داند و با صراحت از عدم برتری نژادی زبان به میان می آورد که این مورد در کتب دیگر مشاهده نمی شود.
2- اسلام بر اساس قانون فطرت انسان را موجودی دو بعدی و دارای ظاهر و باطن و معنا و روح می داند و در معتقدات دین اش هم باید به هر دو بعد توجه کند و لذا رهبانیت را بر خلاف فطرت و طبیعت انسان میشناسد که لازم به توضیح بیشتر نیست که ضایعات و خسارت های این نوع تدین را می توان در سالهای اخیر در جایگاههای عالی برخری نهادهای دیگر ادیان دید و آن ها را مثال زد.
3- در اسلام هیچ کس حق ندارد خود را از جایگاه عبد و بنده بودن در برابر خداوند عالم بالاتر برده و نقش اثر گذار در عالم برای خود قایل شود. رسول اکرم(ص) که افضل انبیاء خدا است، عبد و رسول خدا است؛ علی ولی و دوست حضرت حق است. این داستان اب و ابنا و روح القدس نه مطابق عقل است و نه مطابق وحی اگر چه اخیراً رهبران مسیحی خواسته اند با توجیه های عرفانی مسأله را تا حدودی قابل قبول جلوه دهند ولی صراحت این انجیل را چگونه میتوانند توجیه کنند.
4- در اسلام انسان به عنوان اینکه انسان است، حقوق غیر قابل اغماض و فوق العاده اهم را واجد است؛ به همین دلیل امیر المومنین(ع) خطاب به مالک اشتر می فرمایند: انسان ها دو صنف و دو دسته اند، یا برادران دینی و هم کیشان تو هستند و یا از نظر خلقت و آفرینش همتای تو؛ انسان در نگاه اسلام محترم و مکرم است و در این جهت از حقوق متساوی و مشترک برخوردارند.
5- هر انسانی دارای حریم است و شکستن هر حریمی گناه بزرگ است و شکستن حریم انسانهای محترم در حکم محاربه با خدا است.
6- فکر و اندیشه و آزادی برای انسان نه تنها حق تضمین شده است، بلکه در حد مقوم ذات انسانها بوده و از حوزه حقوق بالاتر رفته و در ردیف ذاتیات انسان قرار دارند و به تبع آن هر انسانی خود مسئول آینده و امروز خویش است و هیچ کس در هیچ دستگاهی با هر بهانه ای حق ندارد حریم آزادی و فکر و اندیشه انسانی را در هر حوزه ای که بخواهد وارد شود تحت نظارت و کنترل قرار داده و برای آن حد و مرزی معین کند.
7- در آئین مسیحیت آمده است اگر بخواهد طرف راست صورتت را سیلی بزند، طرف چپت را هم آماده کن؛ این دستور اگر چه از نظر اخلاقی دستور عالی و ارزشمندی است و در دفع خشونت فوق العاده کاری و اثر گذار است، اما از نظر انسانی و معرفت شناسی یک بعدی و نگاه ناقص به حساب می آید چون همان طور که خشونت کار زشت است، بشر سازی و آماده کردن بشر برای ظلم و کار زشت هم زشت است و لذا اسلام در همین جا به صورت جامع نگاه کرده و دستور جامع تری داده است که اگر ظلم را بد و قبیح می شمارد، ظلم پذیری را هم زشت و قبیح می شمارد و لذا دفاع را جایز شمرده است، اما در دفاع از یک طرف عدالت را ملاک دیده و از طرف دیگر عفو و اغماض را همیشه بر دفاع ترجیح داده است؛ بنابراین جامعیت و نگاه به همه ابعاد از خصوصیات اسلام است و در ادیان دیگر به چشم نمی خورد .