با سلام و تحیت؛ از تاخیر پیش آمده در ارسال پاسخ پوزش می طلبیم.
ج س۱-عصمت عبارت است از اینکه فرد مرحله ای از علم و ایمان را داشته باشد که درسایه علم مطابق با واقع، حقایق را آن گونه که هست ببیند و از تمام خصوصیات امور آگاهی درست داشته باشد و در سایه ایمان به آن، با آن مخالفت نکند و به عبارت روشن انسان معصوم کسی است که در سایه معرفت درست و ایمان راسخ به شهود حق و حضور خدای قهار خود را در محضر او ببیند و خلاف نکند.
ج س۲- این نوع عصمت که در بالا به آن اشاره شد، اختصاصی به رسول خاتم(ص) ندارد بلکه تمام رسولان الهی و امامان از اهل بیت رسول خدا(ص)، از چنین عصمتی برخوردارند، برای اینکه آنان اسوه و الگوی مردمند و خدای منان دستور داده است از آنان پیروی شود و فردی که خودش مثل دیگران است، چگونه امکان دارد خدا او را حجت برای دیگران قرار دهد.
اما قصه سوره عبس و تولی پاسخش این است که برای ضمیر عبس، قرائتی وجود دارد که به رسول خدابرنمی گردد چون لحن آیات، لحن توبیخ و مذمت است که بدون تردید مناسب باشأن رسول خدا که مطابق با دیگر آیات الهی دارای خلق عظیم است، نبوده و به همین جهت شما هیچ جای قرآن این نوع برخورد را با رسول خدا(ص) نمی بینید و بسیار روشن است که این نوع مکالمه، مربوط به رسول الله نمی باشد.
اما مسئاله سوره فتح پاسخش این است: ذنب و اذناب از یک ریشه و ماده اند و به معنی کار و اعمال دنباله دار می باشد و به معنی معصیت و گناه مصطلح نبوده و مراد از آن این است که خدای عالم می فرماید رسول خدا(ص) کاری که شما شروع کردید، بدون تبعات و دنباله نیست و در نطر مخالفان و مشرکان شما همیشه سرمنشأ توطئه ها و اعتراض ها و انتقادها محسوب می شوید ولی بافتح مکه و گرایش عمومی مردم به اسلام و شما، وضعیت جامعه تغییر یافته و اذهان عامه دگرگون شده است و از این به بعد کسی از مخالفان جرأت نمی کند در صدد تعقیب و دنبال کردن شما باشد ولذا از کلمه لیفغی از ماده غفران که به معنی سپر و پوشش است استفاده نشده است، یعنی جریان فتح مکه آن قدر از نظر سیاسی و نظامی مهم و اثرگذار است که بعد از این مسلمانان طوری در اوج و قدرت قرار گرفته اند که کسی جرأت نمی کند در برابر امت اسلامی از خود مخالفت نشان دهد.
ج س۳- اگرچه ظاهرأ به صورت یک سئوال مطرح شده است در واقع چندین سئوال به صورت و در قالب یک سئوال مطرح شده است و ضرورتا در حد امکان طوری باید پاسخ داده شود که به همه آن زاویه ها توجه به عمل آید اما اینکه سئوال شده است دلایل وجود امام زمان چیست، پاسخش این است که امام زمان یعنی انسان کاملی که خدای عالم او را به عنوان پیشوا و اسوه و الگو در اختیار بشریت قرار داده و از یک طرف او را مسئول حفظ دین و تفسیر درست و منطقی آن معرفی فرموده و از طرف دیگر از دیگران خواسته است برای ورود در صراط مستقیم خدایی و سعادت انسانی از وی پیروی کنند و لذا رسول خدا فرموده است “مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، هرکس سوار آن کشتی شود نجات می یابد و هرکس تخلف کند غرق و نابود میگردد” و چون امواج فتنه و اظلال ها و هلاکتها تنها مال دیروز نبوده همیشه هست وبه همین جهت نیاز به کشتی نجات هم همیشگی است . به همین جهت رسول خدا(ص)فرموده هیچ وقت زمین از حجت خالی نمی شود وگرنه نابود خواهدشد و به همین جهت فرموده است من در میان شما دو چیز گرانبها وسنگین گذاشته ام: کتاب خدا و اهل بیت و عترتم و این دو تا قیامت از همدیگر جدانمی شوند تا در کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. بنابراین زمین همیشه باید دارای یک انسان کامل به عنوان حجت خدا برای مردم باشد واین حجت همیشه بوده و خواهد بود و گاهی به واسطه یک پیامبر بوده مثلا توسط آدم ابوالبشر، نوح وابراهیم وموسی وعیسی ومحمد(ص)وگاهی توسط وصی آنان انجام شده است و چون پیامبر ما خاتم پیامبران است وپس از آن پیامبری نخواهد آمد، قهراً این هدایت به واسطه اوصیای او انجام می یابد و مطابق نصوص متواتره از طریق سنی و شیعه، اوصیای رسول خدا(ص) دوازده نفرند – به تعداد نقباء بنی اسرائیل که مطابق با نص قرآن دوازده نفر بودند – و همه آنان از قریش اند و یازده نفرآنان آمده اند و رفته اند و قهرا چون قرآن و عترت عدل یکدیگر بوده و مطابق حدیث ثقلین تا قیامت از همدیگر جدا نمی شوند، قهرا دوازدهمی آنان زنده و امامت را از طرف خدای عالم بر عهده دارد.
واما اینکه فرمودید دلیل طول عمر امام زمان چیست؟ از پاسخ اول تا حدودی روشن شد ولی لازم است یادآوری کنم این سؤال را از همان زمان رسول خدا و اهل بیت وقتی که مسئاله امام زمان را مطرح می کردند، معاصران آن بزرگواران نیز عنوان می کرده اند. بعضی به نیت فهمیدن و گروهی به نیت استبعاد و لذا حضرات ائمه در پاسخ می فرمودند این امام ویژگی های همه انبیای گذشته را دارد و بالخصوص از حیث طول عمر مانند نوح است و از حیث غیبت مانند یوسف است و از حیث احساس ناامنی از محیط خود مانند موسی است و شما می دانید وقتی که خدای عالم بخواهد فردی را و یا گروهی را بمیراند، می میراند کمااینکه در موراد اصحاب کهف و حضرت نوع و عزیر و امثالهم چنین مواردی رخ داده؛ اینکه فرمودید چراخدای عالم کار غیرطبیعی انجام داده است، جوابش آن است این کارها غیر طبیعی نیست بلکه طبیعی است اما عادی و متعارف نیست؛ تمام معجزه ات رسول خدا از این قبیل است و خود خلقت آدم و حوا از این قبیل است و خلقت عیسی مسیح بدون پدر از این قبیل است و احیای اموات توسط موسی و شفای برص و کورمادرزاد ها توسط عیسی مسیح از این قبیل است و اصل خلقت در هستی وانتقال اوصاف اسلاف و نیاکان به نسلهای آینده از طریق ژنها و هزاران موارد دیگر از این قبیل است و صرف استبعاد مساله را ناممکن و نامعقول نمی سازد چراکه ما هر لحظه شاهد قدرت نمائی های حضرت حق هستیم اگرچه توجه روشن نداریم.
ج س۴-که مربوط به ادله ولایت فقیه است جوایش این است ولایت فقیه یعنی حکومت توسط یک فقیه انجام شود؛ یعنی حاکم مردم یک فقیه و دین شناس باشد مشابه سخنی که از افلاطون نقل شده است که معتقد بود حکومت باید توسط یک فیلسوف انجام شود. او دلیلش این بود حکومت یک نوع فن و دانشی است از اقسام علوم عقلی و فلسفه و کسی که فیلسوف نباشد نمی تواند یک مساله فلسفی را خوب پیاده کند.
طرف داران ولایت فقیه معتقداند اگر یک جامعه اکثرا مسلمان شدند وخواستند حکومت اسلامی مشابه حکومت پیامبر در مدینه و امام علی در کوفه پیاده کنند، طبعا اگر نمی توانند از تمام جهات مشابه آن را به وجود آورند ولی در حدیکه نزدیک به آنها را به وجود آوردند راهش این است یک فقیه عادل و مدیر و مدبر را رأی دهند و او را حاکم قرار دهند؛ بنابراین ولایت مال جامعه مسلمین است که می خواهد حکومت اسلامی مشابه حکومت نبوی(ص) و علوی را به وجود آورند و در غیر این صورت امکان تحقق ندارد؛ اما ادله طرفدارانش چیست؟ جوابش این است می گویند اسلام دین جاوید است و این اسلام جامع و جاوید دارای احکام قضایی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی نظامی است و چون هدف از اسلام اجرای آن است و اجرای آن بدون قدرت ممکن نیست و قدرت بدون حکومت که همان ولایت است به دست نمی اید؛ بنابراین باید حکومت تشکیل داد و وقتی که ملت مسلمان شدند و خواستند حکومت ایجاد کنند، قهرا سراغ فقیه خواهند رفت به همان دلیل که در بالا مورد اشاره قرار گرفت.
ج س۵-امامت به اعتقاد ما همان استمرار کار و وظایف نبوت است؛ در حقیقت امامت همان وصایت است و به همین جهت رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود آن چیزی که من می بینم، تو هم می بینی و آنچه که من می شنوم، تو هم می شنوی منتهی تو پیامبر نیستی. بنابراین امام علی به جز مقام نبوت که مختص رسول خدا(ص) بود، تمام شئون و مسئولیتهای او را داشت و دارد.
یکی از شئون رسول خدا(ص) حاکمیت سیاسی و تشکیل حکومت بود و شما می دانید رسول خدا(ص) سیزده سال در مکه بود ولی حکومت نداشت چرا؟ چون نیرو و مدافع بیعت کننده نداشت و وقتی که اهالی مدینه آمدند و بیعت کردند و وعده همکاری تا آخر دادند و شرایط را برای تشکیل حکومت فراهم کردند، رسول خدا(ص)در مدینه حکومت اسلامی را تشکیل دادند و رسول خدا(ص)سال دهم هجرت در کنار غدیر خم با حضور۱۲۰هزار مسلمان سه روز اطراق کردند و برای علی بیعت گرفتند و مجلس تاجگذاری متناسب با رسومات آن عصر برقرار فرمودند و مکرر برای حاکمیت سیاسی علی و رهبری مردم بعد از رسول خدا(ص) و خلافت سیاسی وی بیعت گرفتند و پس از مدت کوتاه حدود سه ماه رسول خدا(ص) رحلت فرموده و علی القاعده چون بیعت شده بود نمی بایست نقض می کردند، ولی هنوز بدن مطهر پیامبر را دفن نکرده بودند که جریان سقیفه را به وجود آوردند و عملاً بیعت غدیر را شکستند و امام علی را حتی در تغسیل و تکفین و تدفین پیامبرخدا(ص)تنها گذاشتند و علی القاعده امام چه کار می توانستند بکنند؟ مدتی در جلسات آنان حاضر نشدند و از بیعت با آنان سر باز زدند ولی حاکمیت پس از سقیفه حتی به بیت وحی بضعه الرسول(ص) رحم واحترام نکردند و هجوم بردند وآن بزرگوار را بین در و دیوار گذاشتند و باعث سقط جنین او شدند و تاریخ اسلام را انصافاً سیاه کردند و هنوز که هنوز است آثار این سیاهی را همگان مشاهده می کنند.
حکومت و ولایت سیاسی اگر چه حق شرعی و حقوقی امام علی بود ولی بدون ناصر و یار و مدافع چه کار می توانست انجام دهد، لذا در خطبه شقشقیه با صراحت می فرماید ناچار شدم صبر کنم مانند کسی که استخوان در گلویش گیر کند.
خلافت سیاسی یک امر اجرائی و عملی است و بدون یار و ناصر و کمک، امکان تحقق ندارد، اما امامت یک امر نظری و معرفتی و وجودی است مانند نبوت و ایمان مردم، و حمایت آنان در تحقق و عدم تحقق آن تأثیری ندارد،اگرچه در بروز آثار و برکات اجتماعی و اخلاقی و امثال ذلک اثر دارد.
مثل امام مثل خانه کعبه است که مردم باید به سراغش بروند نه اینکه خانه به سراغ مردم برود و اگر نرفتند و حاضر نشدند در راه اهداف او فداکاری کنند، واجب نیست برای او که اقدامی کند و اگر هم اقدام کند، شکست می خورد. جریان حضور رسول خدا(ص) به مدت ۱۳سال در مکه و حضور امام علی در مدینه و انزوای او به مدت ۲۵سال و اقدام امام حسن پس از حدود۶ماه حاکمیت و حرکت امام به سمت کوفه و عدم همکاری مردم و شهادت آن بزرگوار و جریانهای زیاد دیگر همگی گواه صدق گفتار فوق است.
ج س۶و۷-چون این دو سئوال کاملا به همدیگر مرتبط بودند و پاسخهای مشابه و مشترک و بلکه واحد داشتند لذا یکجا مطرح کردیم و پاسخ هرسه سئوال را یکجا می پردازیم و چون شما در سئوالتان طوری عنوان کرده اید که تا این اواخر در تخریب و تحقیر اهل تسنن کانه علمای شیعه در این جهت پیشقدم بوده و حتی حرکت علمی امام صادق را در این راه تنها تحلیل وازریابی کرده اید، ناچارم نکاتی را متذکر شوم که روشن وغیر قابل انکار است و امکان دارد آنها را هم در همان راستا مورد ارزیابی قرار داد و آن نکات بدین ترتیب است:
آیا رسول خدا(ص) که طبق فرمان خداوند مأمور به ابلاغ رسالت شد و سنن و آداب جاهلی را مورد نقد و هجمه قرار داده و خدایان دروغین مشرکان و بت پرستان را تکذیب کرد و سخره گرفت و مشرکین اعتراضشان همین بود که ما مردم یکپارچه بودیم و شما میان ما تفرقه انداختید، حق به نظر شما با رسول خدا(ص) بود و یا با مشرکان و بت پرستان؟
آیا ابراهیم خلیل بت شکن وقتی که مبازره علنی خویش را بر علیه نمرود و نمرودیان شروع و با مشت آهنین خود بتها را شکست و منشأ تفرق در میان آنان گشت، حق با ابراهیم بود یا با نمرود و نمرودیان؟ آیا ایراد مهم فرعون در برابر موسی و هارون همین نبود که قبل از شما ما متحد بودیم و شما آمدید و میان ما دو دستگی ایجاد کردید؟ آیا حق با موسی و هارون بود یا فرعون؟ پس هر وحدتی که مطلوب نیست و وحدت در صورتی مطلوب است که حول محور خدا باشد و از مصادیق “واعتصموا بحبل الله” به حساب آید و با هدایت و رهبری انسانهای صالح و پاکی مانند رسول الله(ص) و اوصیای او باشد. بنابراین اتحاد برای مبارزه با دین و حق و حقوق مسلم الهی و بشری نه تنها مطلوب نیست بلکه قبیح و مذموم است.
با این مقدمه متذکر میشوم آیا مگر رسول اکرم در حدیث غدیر نفرمود: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه”،آیا رسول اکرم(ص) نفرمود:”انت منی بمنزله هارون من موسی” به این معنا که علی تو مانند هارون هستی برای من و همان طور او جانشین موسی بود تو هم جانشین من هستی.
آیا رسول خدا نفرمود علی مع الحق است وحق با علی است و هیچوقت از همدیگر جدانمی شوند؟
آیا رسول خدا نفرمود مثل اهل بیت من مانند کشتی نوح است و هرکس سوار کشتی شود، نجات یافته است و گرنه هلاک خواهد شد؟
آیا رسول اکرم (ص)نفرمودند: حب علی ایمان و بغضش کفر است و یا نفاق؟
آیا قرآن باصراحت نفرموده است که رسول خدا مردم را مخاطب قرار داد و فرمود من از شما هیچ چیزی نمی خواهم مگر “مودت ذی القربی” و بدون تردید علی(ع) از ذی القربی است؟
آیا رسول خدا(ص)در جنگ احزاب نفرمودند فردا علم و پرچم اسلام را به دست کسی خواهم داد که هم او خدا را دوست می دارد و هم خدا او را؟
آیا؟آیا؟آیا؟ وصدها آیای دیگر! اگر طراحان سقیفه بیعت غدیر را به هم نمی زدند و علی را از نظر سیاسی منزوی نمی کردند و سوار کشتی نجات او می شدند و کینه های بدر و احد و احزاب را دوباره زنده نمی کردند و به عنوان خیرالبریه روی همان بیعت الهی، قانونی و مشروع پا می فشردند، آیا جریان حمله به خانه وحی به وجود می آمد و آیا جنین سیده نساء عالم فاطمه(ص) سقط می شد و آیا حضرت زهرا با پهلوی شکسته به ملاقات پدرش رسول خدا می رفت و آیا قبر او تا قیامت مخفی می ماند؟ و آیا آن شرایط ابی ذر و مقداد و عماریاسر پیش می آمد و آیا بنی امیه شجریه خبیثه و ملعونه در قرآن بر مقدرات مسلمانان حدود یک قرن مسلط می شد و آیا حادثه کربلا و آن فاجعه بزرگ به وجود می آمد و آیا قضیه حره و مکه شکل می گرفت؟
همه اینها وامثال اینها برمی گردد به کسانی که سقیفه را به وجود آوردند و بیعت غدیر را شکستند و “حسبنا کتاب” سر دادند و برخلاف دستور قرآن و رسول خدا میان قرآن و عترت تفرقه به وجود آوردند و خواستند اسلام محمدی و علوی را اسلام اموی و ابی سفیانی کنند و شعار “لعنت هاشم” به سر دهند. پس اگر می بینید امام صادق(ع) وارد صحنه شده و حرکت نوینی را آغاز فرموده است، برای این است که انحرافات و تحریف ها و حقایق قلب شده را پاک سازی کرده و اسلام ناب محمدی را با آن قرائنی که مورد رضایت خدا و رسول خداست ارائه دهد.