پاسخ: باسلام و تحیت؛ در پاسخ به این سئوال لازم می دانم به مواردی اشاره کنم: اسلام ترکیبی ازمعارف الهی است که التزام بدانها مورد تایید و تاکید عقل و نیز قرآن و روایات اسلامی است؛ تاکید عقل بدانها به این علت است که انسان فطرتاً پرسشگر و اهل سئوال آفریده شده و مادامیکه پاسخ واقعی سئوال خود را نیابد، آرام نخواهد گرفت و از مهمترین سئوالات موجود در ذهن بشر، مسائل و موضوعاتی است که به معارف الهی باز می گردد . اگر این موضوع مورد تاکید قرآن و سنت است به دو اصل باز می گردد: اول خود قرآن که در آن آیاتی موجود است که مربوط به وحدانیت و یگانگی پروردگار عالم است یا آیاتیکه مربوط به ذم شرک و مشرکان و یا آیاتیکه مربوط به قیامت است و آیات دیگری که به مربوط به مسائل اینچنینی است که از باب نمونه می توان به سور مبارکه قیامه و دهر و آیات ابتدائی سوره مبارکه بقره اشاره کرد. دومین موضوع روایات است که فوق حد احصاء است. از باب نمونه روایت ” مَن عَرَف نَفسه فَقَد عَرف ربّه” بدین معنا که هر کسی خود را بشناسد، پروردگار خود را نیز خواهد شناخت. بنابراین دین، عقل و نقل در کنار یکدیگر بر این موضوع دلالت دارند که انسان باید عالم و عارف باشد وبدین جهت تقلید بر او حرام، باطل و غلط است چراکه عدم آگاهی و اعتقاد به مسائل فوق، باعث خواهد شد که فرد دیگر مومن بدانها نباشد و باید فرد به آنها نوعی یقین داشته باشد. بخش دیگری از شرع مقدس، احکام، اعمال و دستورالعملهای ایجابی و سلبی است که این بخش نیز از دو قسمت تشکیل می شود: الف) قسمتی از آنها جزء ضروریات است که همه مسلمانان درباره آنها اتفاق نظر دارند مانند اصل وجوب نماز، روزه، حج و امثال ذلک که در این موارد علم و نیز ایمان از روی معرفت، شرط است و تقلید در این موارد نیز حرام است چراکه وقتی در اصل بودن آنها هیچ مسلمانی اختلاف ندارد، جائی برای تقلید نیست. ب) قسمتی از مسائل وجود دارد که جای بحث و گفتگو دارد مثلاً نحوه و کیفیت انجام برخی از اعمال و یا تحت شرایط خاص انجام دادن یک امر که در این موارد یا انسان باید خودش صاحبنظر باشد که طبق نظر خود عمل کند و از وی مجتهد نام برده می شود و یا اینکه به نظر عالم و فقیه صاحب نظر مراجعه کند که از این عمل به تقلید تعبیر می شود؛ بنابراین انسان لازم نیست در مورد ضروریات دین تقلید کند چراکه اصل این معنا در اصل و نهاد وی نهاده شده و در معارف نظری و اصلی هم، تقلید جایز نیست چراکه عقیده دیگران را نمی توان عقیده خود به حساب آورد و انسان در آن موارد باید در حد امکان و توان خود، به یقین و علم دست یابد؛ ولی در احکام فرعی و جزئی مانند کیفیت انجام آن اصول و شرایط بجای آوردن آنها، انسان یا باید خودش صاحب نظر باشد و یا به نظر یک صاحب نظر مراجعه کند ولذا خداوند عالم در قرآن کریم اینگونه می فرماید: ” فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون” یعنی اگر چیزی را نمی دانید از اهل ذکر که همان عالمان هستند بپرسید و مطابق نظر آنها عمل کنید. بنابر این اگر انسان بنای زندگی دینی دارد، یا باید خودش دین شناس باشد و یا باید به دین شناس مراجعه کند؛ آیاتیکه به مهاجرت برای علم اندوزی اشاره و تاکید دارد و یا یاد گیری علم را واجب می داند و یا روایاتی که یادگیری علم را فریضه می داند همگی دال بر این است که همگان باید علم شناس باشند و مطابق شناخت خود از دین عمل کنند ولی به این دلیل که وجوب این معنا برای همه همراه با عسر و حرج است، هم عقل و هم سیره عقلا و نیز روایات اسلامی مانند حدیثی که از حضرت مهدی(عج) آمده، این موضوع را می رساند که به صاحب نظران مراجعه شود.