با سلام و تحیت؛ پیش از پاسخ دادن به سئوال شما، لازم است نکات زیر توضیح داده شود:
الف) در مورد عبارت “لا اکراه فی الدین” دو فرض وجود دارد. یک اینکه جمله خبریه باشد، یعنی بخواهد خبر دهد که دین اکراه و اجبار ندارد، و دوم اینکه جمله انشائیه باشد، بدین معنا که نمی توان کسی را با اکراه و اجبار، وادار به پذیرفتن دین کرد.
بنابراین دو احتمال، آیه می خواهد بگوید: مقوله دین را نمی توان با اکراه و اجبار، همراه کرد و در واقع دین، با این دو (اجبار و اکراه) سازگار نیست.
ب) با توجه به توضیحات مندرج در بند الف، جای این سئوال خواهد بود که چرا بین دین و دو مقوله اکراه و اجبار، تعارض وجود دارد و اینها قابل جمع نیستند؟ که در پاسخ باید گفت: دین، مجموعه ای از معارف، شناختها، باورها و دستورالعملهای ایجابی و سلبی است. در حقیقت، جوهره دین را محبت، عشق، علاقه و باورهای درونی و قلبی شکل داده و قهراً امکان ندارد چیزی شناخته شده نباشد ولی مورد باور باشد و امکان ندارد چیزی مورد علاقه نباشد، بلکه مورد نفرت بوده و در عین حال جزئی از دین و محبوب انسان باشد.
ج) با توضیحاتی که داده شد، دین باید از روی علم، آگاهی، عشق و علاقه بدست آید و چنین امری با کلماتی مانند اکراه، اجبار، زور و امثال آن قابل جمع نبوده و دین و مفاهیم دینی، از روی اکراه بدست نمی آید، چراکه دین بر اساس ایمان باطنی و اعتقاد قلبی و دلبستگی روحی معنا پیدا می کند و این معانی، با اکراهی که بر اساس نفرت و انزجار باطنی شکل گیرد، قابل جمع نیست و این تحلیل، معنای “لااکراه فی الدین” را مشخص می سازد.
د) دین و اسلام حقیقی همینی است که توضیح داده شد؛ لیکن دین و اسلام، گاهی بصورت حقوقی بکار برده می شود، یعنی برای مثال گفته می شود که این کشور، اسلامی و یا این حکومت دینی است و این مطلب یعنی اینکه اگر برای مثال، گوشتی در این کشور ذبح شود، محکوم به طهارت و حلیت است؛ یا اگر برای مثال فردی حتی برای حفظ ظاهر، اقرار کند که خدای عالم، یگانه است و حضرت محمد(ص) پیامبر اوست، این شخص مسلمان شناخته می شود و این بدین معناست که این فرد بی دین شناخته نمی شود و همچنین اگر کسی از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده باشد، مسلمان و متدین شناخته می شود و این بدین معناست مادامی که آثار کفر و دشمنی با دین و مسلمات دینی از وی ظاهر نگشته، آثار و احکام اسلام و مسلمان بودن، بر وی مترتب است و از نظر حقوقی، مسلمان شناخته می شود.
با این وجود شخص باید اصل اسلام را خودش و از روی درک، عقل و استدلال و در حد توان خودش بپذیرد و بدون دلیل، با آن عناد نورزد و اگر بدون دلیل، منطق و استدلال با دین و مسلمات دینی دشمنی کند، آنجاست که به عنوان کسی که اسلام را رها کرده و مرتد شده، شناخته می شود.