با سلام و تحیت؛ در مورد حرمت و جواز تراشیدن ریش، لازم است به چند نکته توجه شود و دقت در این نکات، پاسخ هر دو سئوال مطرح شده را به همراه دارد.
الف) حکم، در اصطلاح فقه و فقها به دو دسته کلی تقسیم می شود: یکی احکام تکلیفی و دیگری احکام وضعی.
احکام تکلیفی عبارتند از وجوب، حرمت، کراهت، استحباب ، مباح بودن و امثال آنها و برای مثال اگر گفته می شود نماز های یومیه برای افرادی که در سن بلوغ اند، دارای حکم تکلیفی است و آن وجوب است. یا برای مثال رباخواری و رشوه خواری با آن خصوصیاتی که در فقه برای آنها ذکر کرده اند، دارای حکم تکلیفی است و آن حرمت است و یا نماز شب با شرایط و خصوصیاتی که دارد، دارای حکم تکلیفی است و آن استحباب است و مثالهای دیگری که برای مسائل گوناگون وجود دارد.
در احکام تکلیفی، عقل، بلوغ و قدرت، شرط است و از آنها به شرایط عمومی و عامه تعبیر می کنند.
غیر از احکامی که گفته شد، احکام فراوانی نیز وجود دارد که از آنها به احکام وضعی تعبیر می کنند مثلاً فلان عمل صحیح است و یا باطل؛ در واقع صحت و بطلان این امر، از احکام وضعیه است و به همین جهت در احکام وضعیه، آن شرایطی که برای احکام تکلیفیه گفته شده معتبر نیست.
ب) احکام چه تکلیفیه باشند و چه وضعیه تابع دلیل اند و بدون دلیل نمی توان حکمی را پذیرفت. برای مثال نمی توان بدون دلیل چیزی را واجب و یا حرام معرفی کرد و یا نمی توان بدون دلیل اظهار کرد که فلان کار صحیح و یا باطل است، چرا که صحت و بطلان یک عمل، تحت ضوابطی بدست می آید که از دلیل بدست می آید.
ج) ادله احکام را منابع تشریع می نامند. این منابع یا از اموری هستند که عقل می تواند مستقلاً خوبی و بدی آنها را درک کند که به آنها مستقلات عقلیه تعبیر می کنند. در این موارد، عقل نظر می دهد و شریعت نیز آنها را می پذیرد؛ چراکه شرع بر خلاف حکم صریح عقل، نظر نمی دهد.
یا اینکه این منابع از نقل است و منابع نقلی نیز یا در قرآن ذکر شده و یا در سنت. سنت نیز عبارت است از سخن و عمل معصوم(ع).
در ارتباط با سئوال شما مهمترین علت بر عدم جواز تراشیدن ریش، این است که در طول تاریخ بعثت پیامبران الهی و حیات اوصیای آنان، حتی یکبار هم دیده نشده است که آن بزرگان اعم از پیامبران و امامان(ع)، این عمل را انجام داده باشند بلکه در مواردی هم اگر آن را دیده اند، به منع آن تذکر داده اند و در حقیقت نتراشیدن ریش، به عنوان سنت و روش آنان معرفی شده است و مهم این است که عنوان(ریش تراشی صدق نکند) چه با تیغ و یا با ماشین های برقی به نوعی علامت، شعار و آرم تفسیر می شود. یعنی یکی از وظایف مسلمانان این است که در منش ظاهری هم مانند پیامبر(ص) و ائمه(ع) عمل کرده و مشابه آنان زندگی کنند.
الف) حکم، در اصطلاح فقه و فقها به دو دسته کلی تقسیم می شود: یکی احکام تکلیفی و دیگری احکام وضعی.
احکام تکلیفی عبارتند از وجوب، حرمت، کراهت، استحباب ، مباح بودن و امثال آنها و برای مثال اگر گفته می شود نماز های یومیه برای افرادی که در سن بلوغ اند، دارای حکم تکلیفی است و آن وجوب است. یا برای مثال رباخواری و رشوه خواری با آن خصوصیاتی که در فقه برای آنها ذکر کرده اند، دارای حکم تکلیفی است و آن حرمت است و یا نماز شب با شرایط و خصوصیاتی که دارد، دارای حکم تکلیفی است و آن استحباب است و مثالهای دیگری که برای مسائل گوناگون وجود دارد.
در احکام تکلیفی، عقل، بلوغ و قدرت، شرط است و از آنها به شرایط عمومی و عامه تعبیر می کنند.
غیر از احکامی که گفته شد، احکام فراوانی نیز وجود دارد که از آنها به احکام وضعی تعبیر می کنند مثلاً فلان عمل صحیح است و یا باطل؛ در واقع صحت و بطلان این امر، از احکام وضعیه است و به همین جهت در احکام وضعیه، آن شرایطی که برای احکام تکلیفیه گفته شده معتبر نیست.
ب) احکام چه تکلیفیه باشند و چه وضعیه تابع دلیل اند و بدون دلیل نمی توان حکمی را پذیرفت. برای مثال نمی توان بدون دلیل چیزی را واجب و یا حرام معرفی کرد و یا نمی توان بدون دلیل اظهار کرد که فلان کار صحیح و یا باطل است، چرا که صحت و بطلان یک عمل، تحت ضوابطی بدست می آید که از دلیل بدست می آید.
ج) ادله احکام را منابع تشریع می نامند. این منابع یا از اموری هستند که عقل می تواند مستقلاً خوبی و بدی آنها را درک کند که به آنها مستقلات عقلیه تعبیر می کنند. در این موارد، عقل نظر می دهد و شریعت نیز آنها را می پذیرد؛ چراکه شرع بر خلاف حکم صریح عقل، نظر نمی دهد.
یا اینکه این منابع از نقل است و منابع نقلی نیز یا در قرآن ذکر شده و یا در سنت. سنت نیز عبارت است از سخن و عمل معصوم(ع).
در ارتباط با سئوال شما مهمترین علت بر عدم جواز تراشیدن ریش، این است که در طول تاریخ بعثت پیامبران الهی و حیات اوصیای آنان، حتی یکبار هم دیده نشده است که آن بزرگان اعم از پیامبران و امامان(ع)، این عمل را انجام داده باشند بلکه در مواردی هم اگر آن را دیده اند، به منع آن تذکر داده اند و در حقیقت نتراشیدن ریش، به عنوان سنت و روش آنان معرفی شده است و مهم این است که عنوان(ریش تراشی صدق نکند) چه با تیغ و یا با ماشین های برقی به نوعی علامت، شعار و آرم تفسیر می شود. یعنی یکی از وظایف مسلمانان این است که در منش ظاهری هم مانند پیامبر(ص) و ائمه(ع) عمل کرده و مشابه آنان زندگی کنند.